امواج ذهنی با قانون جذب
– البته نام اصلی این پدیده سابلیمینال یا محرکهای زیراستانه است که در ایران به نام امواج ذهنی معروف شده است.
امواج ذهنی یا محرکهای زیرآستانهای (در انگلیسی Subliminal stimuli) در تقابل با محرکهای فراآستانهای به هرگونه محرک حسی که پایینتراز آستانه مطلق فردی برای ادراک آگاهانه باشد اطلاق میگردد. مفهوم ادراکزیرآستانهای از اینرو شایان توجه است که میگوید اندیشه، احساسات و رفتار مردممتأثر از محرکی است که علیرغم عدم آگاهی از آن، ادراک میگردد. این پدیده ابتدا درسال ۱۸۹۷ مطرح شد، ولی در ۱۹۵۷ جستار «امواج ذهنی»، هنگامی که آگهیسازان و چیرهدستانوادی تبلیغات، ادعای کاربرد بالقوه آنرا در تحریک خریداران مطرح ساختند، بهگفتمانی جنجالی بدل شد. این در حالیست که
پژوهشهای علمی متعاقب، از سنجش بیشتر این ادعاهایبازاریابی، در غیاب یک اثر دارونمایی صِرف، برای رسیدن به نتایجی درخور اعتماد،ناتوان بودهاند.
محتویات
- ۱ انواع امواج ذهنی
- ۱.۱ دیداری(پنهان کردن عکس در فریم های فیلم)
- ۱.۲ شنیداری
- ۲ تاریخچه امواج ذهنی
- ۳ استفاده از پیامهای زیرآستانهای در سینما
- ۴ اثر گذاری
- ۵ منابع
- ۶ جستارهای وابسته
- ۷ مطالعه بیشتر
انواع امواج ذهنی
محرکهای زیراستانهای را به دو شکل دیداریو شنیداری طبقهبندی میکنند.
امواج ذهنیدیداری(پنهان کردن عکس در فریم های فیلم)
امواج ذهنی دیداری تصاویریاند که زودتر ازدریافت بیننده از جلو چشمش عبور میکنند یا اینکه بهصورت نهانی در نگارهایگنجانده شدهاند. ادعا میشود اینگونه تصاویر در ناخودآگاه بیننده تأثیر میکنند.
امواج ذهنیشنیداری (revercing یا برگردانموسیقی…)
امواج ذهنی شنیداری پیامهاییاند که بابلندایی آرامتر از آستانه شنوایی فرد نجوا میشوند یا اینکه بهصورت برگردان درفرایندی با نام «واروننگاری» به گوش شنونده میرسند. ادعا میشود این پیامها درناخودآگاه شنونده تأثیر میکنند. مثلاً در سال ۱۹۸۸ قاتل زنجیرهای ریچارد رامیرز،در دادرسیاش چنین اظهار داشت که موسیقی گروه ایسی/دیسی و بهویژه آهنگ «ولگردشب» از آلبوم شاهراهی بهسوی دوزخ الهامبخش او برای ارتکاب جنایت بودهاست.[۲]دیوید جان اوتس، یکی از بنیانگزاران نظریه برگردان گفتار مدعی شد آهنگ «شاهراهیبهسوی دوزخ» در همان آلبوم، دربردارنده پیامهای نهانسازی شده، «قانون منم»،«نام من ابلیس است» و «او ازآن دوزخ است» در برگردان خود است که ممکن است دربرانگیختن قاتل مؤثر بوده باشند.
تاریخچهامواج ذهنی
دکتر ا. و. اسکریپچر مدیر آزمایشگاه بخشروانشناسی دانشگاه ییل در سال ۱۸۹۷ کتابی با نام روانشناسی نوین منتشر کرد که درآن برای نخستین بار به تشریح بنیادی پیامهای زیرآستانهای (امواج ذهنی) پرداخت.
از آن پس درمورد توانمندی پدیده ادراکزیرآستانهای، ادعاهای بسیاری شنیده شده که شاید شناختهشدهترین آنها در سال ۱۹۵۷ازسوی جیمز ویکاری یک فروشنده پژوهشگر مطرح گردیده است. او مدعی شد که در طول یکدوره شش هفتهای به ۴۵۶۹۹ مشتری در سینمایی واقع در فورت لی نیوجرسی در میان فیلمپیکنیک دو پیام تبلیغاتی نشان داده شده بود:
«گرسنهاید؟ پاپکُرن بخورید» و «کوکاکولابنوشید» که به گفته او در هر ۵ ثانیه یکبار به مدت سههزارم ثانیه این پیامهانمایش داده شده بودند. زمان آن پیامها چنان کوتاه بودند که آنها هرگز آگاهانهازسوی کسی دریافت نمیشدند، اما ویکاری ادعا کرد که در طول این دوره ۶ هفتهای باهمه آنکه مشتریان از پیامها ناآگاه بودند، فروش پاپکُرن، ۵۷٫۸% و فروشکوکاکولا، ۱۸٫۱% افزایش یافتند ویکاری اصطلاح «آگهی زیرآستانهای» رابرای نخستینبار بهکار برد و آنگاه شرکت تبلیغاتی فرافکنی زیرآستانهای را براساسآن آزمایش شش هفتهای بنیان نهاد.
او هرگز شرح تفصیلی از بررسیهایش منتشرنساخت و هیچ گواه مستقلی نیز در پشتیبانی ادعاهایش ارائه نشد. سرانجام در سال۱۹۶۲، او اقرار نمود که پژوهش نخست، ساختگی بوده و چیزی جز بستری بهجهتبازاریابی نبوده است.شواهد نیز این اقرارها را تأیید نمودند. گرچه پیش از اعترافات ویکاری، ادعاهای اودر کتاب راغبان پنهان اثر وینس پکارد ترویج شدند و جنجالی عمومی را درمورد تئوری توطئه دولتها و جریانات برای استفاده از این شیوه درجهت منافع خود،برپا نمودند. پرداختن به تبلیغات زیرآستانهای در سال ۱۹۵۸ متعاقب این امر دربریتانیا و استرالیا و شبکههای رادیو-تلویزیونی امریکا ممنوع گردید.
در همان سال ویکاری آزمایشی را در تلویزیونکانادا ترتیب داد که در آن پیام «هم اکنون تلفن بزنید» را صدها بار بصورت سریع ازنظر بینندگان میگذراند که البته هیچ نتیجه قابل توجهی را در افزودن تلفنهایزده شده، دربر نداشت.
ادعاهای دیگر درمورد تأثیر شگفتآور امواجذهنی در سال ۱۹۷۳ توسط ویلسون برایان کی در کتابهایش از جمله «اغوایزیرآستانهای» و «بهرهکشی جنسی رسانهها» مطرح شد. کی در آن کتبادعا نموده بود که برای اغوای مصرف کنندگان، گاهی از نمادها یا واژههای جنسی زیرآستانه استفاده میشود. به باور او، باهمهاینکه واژههای جاسازی شده، آگاهانهدریافت نمیگردند ولی ناآگاهانه درک شده و باعث فراخوانی برانگیختگی جنسی شده کهفراورده را برای خریداران، جذابتر مینمایند. اگر چه ادعاهای کی بسیار شناخته شدههستند، ولی هیچ مدرک مستقلی در پشتیبانی ادعای تأثیر چنین استفادههایی یا حتیوجود داشتن آنها موجود نیست.
به هر صورت، نگرانی همگانی باعث شد تا انجمن صنفی ارتباطاتامریکا (افسیسی) در سال ۱۹۷۴ دست بکار شود و بیانیهای صادر نماید که خطمشی آنبراین پایه باشد که تبلیغات زیرآستانهای «منافی منافع عمومی جامعه» بوده و بهقصدفریب مردم میباشد.
در سال ۱۹۷۸ شبکه تلویزیونی KAKE-TV شهر ویچیتا در ایالت کانزاس امریکا از پلیس مجوز ویژهای دریافتداشت تا امواج ذهنی را در گزارشی از قتلهای زنجیرهای آن ایالت در کوششی برای بهدام انداختن قاتل آنها بگنجاند. پیام این امواج ذهنی شامل جمله «همین حالا بهپلیس زنگ بزن» و همچنین نمایی از یک عینک بود. عینک نیز ازاینرو گنجانده شده بودکه در زمان قتل قربانی، عینکی روی کمد او قرار گرفته بود و پلیس چنان میانگاشت کهدیدن این عینک شاید حس ترحم قاتل را برانگیزد. این تلاش نافرجام بود و پلیس نیزموردی از افزایش تماسها بعد از برنامه گزارش ننمود.
امواج ذهنیدر گروه متال؟
در سال ۱۹۸۵ در نوادا دو مرد جوان با نامهایجیمز ونس و ریموند بلکنپ ضمن پیمانی با یکدیگر برآنشدند تا همزمان خودکشی کنند.بههنگام شلیک گلوله، بلکنپ دردم جان باخت ولی ونس علیرغم آنکه سخت آسیب دید زندهماند. خانواده قربانیان بر آن باور بودند که گروه هوی متال انگلیسی، جوداس پریستدر این ماجرا مقصر اصلی است. پس در سال ۱۹۹۰، دادخواستی بر این ادعا فراهم آوردندکه آلبوم سال ۱۹۷۸ جوداس پریست کلاس منقوش دربردارنده پیامهای نهانی،شامل عبارت «انجامش بده» در لابلای آهنگ «بدست تو بهتره، بهتر از من»، و پیامهایمختلف نهانی برگردانشده بوده که انگیزه اقدام قربانیان بوده است. پرونده از سویقاضی بهدلیل نبود شواهد کافی از جاسازی پیامهای زیرآستانهای در آهنگها، مختومهاعلام شد و قاضی پرونده نیز چنین اظهارداشت: پژوهش علمی ارائه شده ثابت نمیکندامواج ذهنی، حتی اگر ادراک هم شوند، دستمایه شکلگیری و سرعتبخشی اقدامی به اینبزرگی شوند. عوامل دیگری جدای امواج ذهنی توجیه کننده رفتار درگذشتگان بودهاند اعضاء گروه جوداس پریست نیز گفتند که اگر میخواستند فرمانهای زیرآستانهایرا در آهنگهایشان بگنجانند که موجب مرگ هواخواهانشان شود که این امر برخلاف اصلتولید میبود و آنها ترجیح میدهند فرمان «صفحههای بیشتری از ما بخرید» را بجایآن درون آهنگهایشان وارد سازند.
امواج ذهنیدر کمپین تبلیغاتی
در کمپین تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوریسال ۲۰۰۰ آمریکا، در یک فعالیت تبلیغاتی تلویزیونی برای نامزد جمهوریخواه، جورجبوش واژه (دیوانسالاران (BUREAUCRATS) (و گاهی بخشی از آن در پشتزمینهتصویر نمایش داده میشد که در یک فریم آن فقط بخش انتهایی واژه یعنی RATS بهمعنی موشها در کادر دیده میشد. انجمن صنفی ارتباطات امریکا(افسیسی) مسأله را بررسی نمود، ولی برای این پرونده هرگز کیفرخواستی صادر نشد.
استفاده ازامواج ذهنی در سینما
همزمان با بیشانگاری پیامدهای امواج ذهنیدر فرهنگ عامه، بهکارگیری تصاویر زیرآستانهای در صنعت سینما نیز گسترش یافت.نخستین کاربرد شناختهشده شاید در فیلم ترسناک جنگیر (محصول ۱۹۷۴) برای بهرهگیریاز تصویر زیرآستانهای دلهرهآور و درعینحال کارساز شیطان سپیدچهره (کاپتانهاودی) که در کابوس پدر کاراس برای چند ثانیه پدیدار میشود، بوده است.
در فیلم باشگاه مبارزه (محصول ۱۹۹۹) نیز ازاین شگرد بارها در سکانسهای ماقبل ملاقات شخصیت اصلی فیلم با تایلر دردن دیگرشخصیت عمده فیلم با بازی برد پیت استفاده شد. کارگردان دیوید فینچر حضور تایلر رادر فریمهایی برای اثربخشی زیرآستانهای گنجانید (در دقایق ۳:۵۷، ۶:۰۴، ۷:۱۵ و۱۲:۰۶) وی درباب این کاربرد چنین گفته است: «قهرمان فیلم درحال آفرینش تایلر دردندر ذهن خویش است، چنانچه در این دوره زمانی تایلر تنها در دامنه ذهن هشیارش نقشبسته است. خود این شگرد، در جایی در فیلم هم توسط تایلر بهکار گرفته میشود. بدینترتیب که او فریمهایی از تصاویر مستهجن را لابهلای یک فیلم کودکان میگنجاند کهپس از نمایش باعث آزردگی و در نتیجه گریستن ناخودآگاه آنان میشود. شوخیای کهتوسط کارگردان در بخش پایانی خود فیلم هم بهکار گرفته شده است.
در فیلم کلوورفیلد (محصول ۲۰۰۸)، میتوان سهمورد از امواج ذهنی را در بخشهای مختلف فیلم، بههنگام پخش تصویر مشاهده نمود.عکسها در حقیقت فریمهایی از فیلمهای کلاسیک هیولایی چون کینگ کونگ هستند. درگوشه سمت راست بالای پوستر فیلم نیز در ابری برفراز مجسمه آزادی میتوان یک موجودهیولایی با دهانی نیمه باز که در تصویر نهان گشته را یافت.
باور توانایی دریافت امواج ذهنی و دگرگونسازیاندیشه و کردار مردم با این ابزار، دستاویزی برای بسیاری از شرکتها برای آگهی ازراه بهکارگیری آن شده است. اگرچه تا کنون هیچ گواهی به نشان اینکه گوش فرادهی یادیدن پیاپی امواج ذهنی روشی کارساز است پیدا نشده است. آنچه پژوهشگران روانشناسبرآن به اجماع عمومی رسیدهاند این است که امواج ذهنی پیامدی قوی و دیرپا بر رفتارایجاد نمیکنند و پژوهشهای آزمایشگاهی نیز اثری ضعیف در پس آثار زودگذر کوچکبرروی فکر را آشکار کردند. مثلاً پیشآمادهسازی افراد تشنه شنیدن یک واژهزیرآستانهای میتواند در دوره کوتاهی، یک آگهی مربوط به یک نوشابه را مجاب کنندهترجلوه دهد ولی ارزش شواهد، نشان میدهد که افراد باید به ادراک محرک آگاه باشند پیشاز اینکه حرکتی را پدید آورده یا واکنشهای همیشگیشان به این محرکها را تغییردهند. بنابراین هر چند که ادراک امواج ذهنی ممکن است باعث شود که ما حدسهای درستیدر مورد ویژگیهای محرک بزنیم، ولی نمیتواند یک انسان را به سمت مشخصی سوق دهدیا عمیقاً در بهبود عملکرد یک فرد مؤثر باشد.
منبع: ویکیپدیا
چند وقتی است که فایلهای امواج ذهنی و سابلیمینال طرفدارانزیادی در کشور عزیزمون پیدا کرده و کمابیش از من هم سوالاتی در این زمینه میپرسند.خواستم یک متن معتبر از یک منبع معتبر بذارم تا دوستان کمتر در دوراهی بمانند.
ارادتمند ————— امیر شریفی