برای برنده شدن در هر بازی باید قوانین آن را اجرا کرد. در مورد ضمیر ناخودآگاه هم همینطور است؛ اگر از قوانین آن اطاعت کنید همواره موفق خواهید بود.
قوانین ضمیر ناخودآگاهتکرار
برنامههای جدید که توسط ضمیر ناخودآگاه پذیرفته میشوند باید پرورانده شوند. هنگام برنامهریزی ضمیر ناخودآگاه تکرار خیلی مهم است. تا زمانی تکرار کنید که توسط ضمیر ناخودآگاه پذیرفته شود. حتی بعد از پذیرش باورها و مسائل بازهم باید در مقاطع مختلف این تکرار صورت گیرد تا این باورها قوی باقی بمانند.
احساس
افزودن احساس به یک تلقین آن را مؤثر میکند. بهتر بگویم تا زمانی که احساس همراه تلقین نباشد اصلاً اسم آن را نمیشود تلقین گذاشت. احساس قدرت است و باعث میشود خیلی ناممکنها ممکن شوند.
زمان حال
اینیکی از قوانین ضمیر ناخودآگاه است که گاها در موردش اشتباه میشود. ضمیر خودآگاه سه زمان دارد. گذشته، حال و آینده ولی ضمیر ناخودآگاه فقط یکزمان دارد؛ زمان حال. گذشته در ضمیر ناخودآگاه یعنی نگاه از زمان حال به خاطرات و آینده یعنی پیشبینی حوادث از زمان حال.
چرا عبارات تأکیدی جواب نمیدهند؟
با توجه به این قانون برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه (زمان حال) متوجه شدید که چرا خیلی از عبارات تأکیدی نهتنها جواب نمیدهند بلکه گاها جواب معکوس میدهند؟
عبارت من سالم و سلامت خواهم شد را در نظر بگیرید. این عبارت چه نکتهای را به ضمیر ناخودآگاه میفرستند؟
به یاد دارید که گفتیم ضمیر ناخودآگاه منطق ندارد. من اگر بگویم من سال دیگر درآمدم 20 میلیون خواهد شد یعنی چی؟ یعنی الآن این درآمد را ندارم. پس وقتی میگوییم من سلامت خواهم شد ضمیر ناخودآگاه به این نتیجه میرسد که الآن شما سلامت نیستید.
جملهبندی درست: من سالم و سلامت هستم!
میدانم برای ذهن منطقی شما اینها عجیب است ولی خواهشا سعی نکنید با یک ژاپنی انگلیسی صحبت کن چون زبان ژاپنی عجیب است. زبان ضمیر ناخودآگاه عجیب است ولی این دلیل نمیشود که با زبان خودآگاه باهاش صحبت کنیم.
چگونه ضمیر ناخودآگاه را برنامهریزی کنیم تا به دنبال هدفی مشخص برود؟
ضمیر ناخودآگاه یک کامپیوتر جوینده هدف است. هر هدفی به آن داده شود، ضمیر ناخودآگاه در جستجوی برآورده کردن آن برمیآید. یک هدف زمانی در ضمیر ناخودآگاه ثبت میشود که شما انتظار وقوع آن را داشته باشید و وقوعش را قطعی و از پیش اتفاق افتاده بدانید.
یک مثال خوب: دارونما
دارونماها داروهایی هستند مشابه داروی واقعی که از مواد بیاثر پرشدهاند. این مواد کاملاً در مورد بیماری موردنظر بیاثر هستند ولی در حداقل 30% از بیماران نتایجی دقیقا برابر با نتایج داروهای واقعی گرفتهاند. چگونه میتوان این موضوع را توضیح داد؟ جالب اینجاست تأثیر دارونما زمانی بهشدت زیاد میشود که دربارهی اثر دارویی آن مدتی با بیمار صحبت شود زیرا در آن زمان انتظار به وجود میآید.
دکتر استرنباخ در سال 1964 یک دارونما را به یک گروه تحت آزمایش داد و گفت که این دارو باعث احساس تهوع در شما میشود.
سپس یک دارونمای دیگر به گروه داد و گفت که این قرص فعالیت معده شمارا کاهش میدهد.
سپس دارونمای سوم را داد و گفت که نتیجهی دیگری در پی دارد (چرا دروغ! این موردش یادم نمیآید؛ البته تأثیری هم در مفهوم موضوع ندارد.) در پایان مشاهده شد که نزدیک 70% افراد دقیقا همان نتیجهای را از دارونما گرفتند که انتظارش را داشتند درصورتیکه دارونماها یکی بود.
قدرت باور و انتظار
مطالعات نشان دادهاند که عقاید یک بیمار میتواند به طرز چشمگیری تحت تأثیر صحبت پزشک و اطرافیان و در کل انتظار بیمار باشد. البته بهجز صحبتها موارد دیگر هم در انتظار بیمار تأثیر میگذارد. شاید خندهدار باشد ولی واقعیت است که در آزمایشها ثابتشده است
قرص بزرگ تأثیرش از قرص کوچک بیشتر است.
قرص رنگی تأثیرش از قرص سفید بیشتر است.
شربت تلخ تأثیرش از شربت شیرین بیشتر است.
آمپول تأثیرش از قرص بیشتر است.
اگر قرص را پزشک بدهد تأثیرش از قرصی که پرستار بدهد بیشتر است.
همینجا صبر کنید!
مطالعه را متوقف کنید. مقداری باهم فکر کنیم!
قرص بزرگ بهتر از قرص کوچک است. به نظرتان از بچگی انتظار نداشتیم که چیزهای بزرگ قویتر باشند؟
از بچگی به ما نگفتند که دارو تلخ است؟
همیشه به آمپول به دید درمان سریعتر نگاه نکردیم؟
و…
اکثر باورهای ما از زمان بچگی ما میآیند. فقط خواستم یادآوری کنم که ضمیر ناخودآگاه چگونه هنوز هم مثل بچهها رفتار میکند.
دندهعقب با سرعت بینهایت!
شما نمیتوانید بخوابید! شما هرچقدر هم که تلاش کنید نمیتوانید بخوابید. هرچقدر بیشتر تلاش کنید بیشتر بیدار میمانید. شما لباس سفید و نو پوشیدید؛ همش مراقبید که کثیف نشود ولی ظاهراً تمام مردم شهر حقوق گرفتن که آن روز لباس شمارا کثیف کنند. تا حالا شده که هرچقدر که فکر میکنید مکان یکچیز یا اسم یک شخص یادتان نیاید بعد بهمحض اینکه فکرتان رفت سمت دیگر مکان یا اسم شخص به یادتان بیاید؟
شما نمیتوانید بخوابید. شما باید اجازه دهید تا به خواب فرو روید.
هرچه کردند از علاج و از دوا
گشت رنج افزون و حاجت ناروا
آن کنیزک از مرض چون موی شد
چشم شه از اشک خون چون جوی شد
ازقضا سرکنگبین صفرا فزود
روغن بادام خشکی مینمود
از هلیله قبض شد اطلاق رفت
آب آتش را مدد شد همچو نفت
البته این شعر مولانا برای درمان شخص گفتهشده است ولی واقعاً گاهی آب آتش را مدد میشود همچو نفت. اجازه بدید واضحتر بگویم:
پیشنهاد میکنم این مطلب را هم بخوانید: دوره قانون جذب
امیل کوئه میگوید:
نیرویی که ضمیر ناخودآگاه باید به کاربرد تا کاری را انجام دهد برابر است قدرتی که صرف ضمیر خودآگاه میکنیم به توان دو. یعنی ما اگر 3 واحد تلاش میکنیم که به خواب برویم ضمیر ناخودآگاه باید 9 واحد تلاش کند تا ما خوابمان ببرد. البته این برای موارد ناخودآگاه مثل یادآوری یا خواب صدق میکند.
جدول یا پرتگاهِ ناخودآگاه
یک مثال دیگر: راه رفتن یک امر ناخودآگاه است. فکر کنم تمام مردمی که معلولیت جسمی خاصی نداشته باشند بهراحتی میتوانند روی جدول راه بروند و آیا میتوانید روی چوبی محکم که بین دو برج قرار دادهشده است راه بروید؟ ناخودآگاه کار خود را که راه رفتن است را میخواهد انجام دهد ولی خودآگاه با دخالتش کار را خراب میکند.
راهحل
فقط یکراه داریم ذهن خود را منحرف به چیز دیگری کنیم. فکر کنم الآن فهمیده باشیم که چرا موقع خواب برای بچه هامون قصه میگوییم! یا چرا برای کسی که مشکل خواب دارد تجویز میکنند که گوسفندها را بشمارد! یا کشفهای مهم مثل جاذبه زمانی به فکر دانشمندان رسیده که فکرشان کشف نبوده است. حتماً همهی شما شنیدید که ارشمیدس قانون خود رازمانی کشف کرد که اصلاً به آن فکر نمیکرده است. البته این مورد را هدفگذاری کرده بود ولی زمانی جواب به ذهنش رسید که داشت حمام میکرد.
تربیت هالیوودی ناخودآگاه
پس در مواردی که کار را باید ناخودآگاه انجام دهد سعی نکنید قدرت اراده و خودآگاه را زیاد درگیر کنید. یک موضوع دیگر در مورد ناخودآگاه بیمنطق بودن آن است و اینکه فرقی بین رؤیا و واقعیت قائل نیست. الآن تصور کنید که یک لیموی ترش رادارید میخورید. ترش ترش! جوری که خوردنش برایتان سخت است. احتمالاً الآن بزاق دهان شما ترشحشده است.
این موضوع مثال سادهای بود ولی استفادهی اصلی ما چیز دیگری است. ما میتوانیم برای ناخودآگاه نقش بازی کنیم و ناخودآگاه باور کند. مثلاً شما صبح از خواب بلند میشوید و وانمود میکنید که امروز خیلی روز خوبی است و بهترین اتفاقات منتظر شماست. شما روحیهی خود را بالا میبرید و معمولاً طی 72 ساعت نقش بازی کردن اتفاقات خوبی برای شما خواهد افتاد.
حریم سلطان
مریم اوزرلی بازیگر نقش خرم سلطان در سریال جنجالی حریم سلطان به دلیل بیماری روحی این سریال را رها کرده و به آلمان رفته است! این تیتر معروف خیلی از رسانههاست در ماههای گذشته. یعنی نقش منفی و اتفاقات عجیبی که این بازیگر اجرا کرده است باعث این موضوع شده است؟ شاید!
تا اینجا در مورد موارد سادهای همچون خواب صحبت شد ولی موضوعات مهمتر را هم میتوان همینگونه انجام داد.
بهطور مثال بیماری؛ همهی ما میدانیم که عمل مقابله با بیماری و سیستم دفاعی بدن یک سیستم ناخودآگاه است. حال چرا باید زیاد در وضعیت مریضی بمانیم؟ زیرا وقتی مریض میشویم بهطور مداوم به مریضی خود فکر میکنیم حتی سعی میکنیم با بدنمان مریضی را همراهی کنیم و بیشتر خود را به مریضی بزنیم تا یک مقدار محبت و توجه کسب کنیم.
خواب – بیداری ناخودآگاه –
شاید شما هم شنیده باشید که قدیمیها به مریض میگویند: فقط بخواب! چون در حالت خواب خودآگاه خاموش است و ناخودآگاه بهخوبی با استفاده از سیستم بازسازی و دفاعی بدن بیماری را از بین میبرد.
جیمز هریوت دریکی از کتابهایش یک مثال خوب را بیان میکند. هریوت میگوید: زمانی با یک کشاورز ملاقات کردم در آن زمان مشاهده کردم که یکی از گوسفندان کشاورز دارد درد میکشد. با معاینهی او متوجه شدن دارای رحم عفونی است. من یک حرکت انساندوستانه انجام دادم و به گوسفند یک آمپول زد که به گوسفند کمتر درد بکشد و به قول خودمان مرگش آسان شود ولی به کشاورز گفت که به گوسفند ویتامین زده است.
هفتهها بعد من باز آن کشاورز را دیدم. او از من تشکر کرد. گفت ممنون ویتامین شما اثر کرد گوسفند سه روز تمام خوابید و بعد که بیدار شد درمان شده بود.
من عمیقاً به فکر فرورفتم و نتیجه گرفتم: هر حیوانی مانند انسان توانایی معالجهی خودش را دارد. فقط باید به آن فرصت داده شود. آمپول باعث شده بود گوسفند سه روز از درد و ترس و چیزهای دیگری که سیستم ایمنیاش را فلج کرده بود دور شده بود و بهبودیافته بود. (این فقط یک نقلقول از کتاب هریوت بود و بههیچوجه تائید یا تکذیب نمیشود.)
غول درون کارش را میکند اگر خودآگاه با آن مداخله نکند.
امیدوارم که مطلب امروز برای شما مفید بوده باشد. بیصبرانه منتظر خواندن نظرات شما هستم.
حتماً در قسمت پایین نظر بدهید و این مطلب را در گوگل پلاس و فیس بوک شیر کنید.
امیر شریفی